زندگینامه شهدای شهرستان ماسال و شاندرمن

جمع آوری و ویرایش: میثم اکبری قرانی

زندگینامه شهدای شهرستان ماسال و شاندرمن

جمع آوری و ویرایش: میثم اکبری قرانی

بسم رب الشهدا والصدقین
هدف از ایجاد این وبلاگ ، زنده نگهداشتن یاد و خاطره ی شهدای شهرستان ماسال و شاندرمن است.

شهید ابوعلی سینا جلالیان

يكشنبه, ۹ آبان ۱۴۰۰، ۰۲:۱۵ ب.ظ | میثم اکبری قرانی | ۰ نظر

شهید ابوعلی سینا جلالیان

 

۸ آذر، سالروز شهیدی که قرار بود پزشک شود

تاریخ ولادت: ۲ مهر ۱۳۴۷
تاریخ شهادت: ۸ آذر ۱۳۶۶
محل شهادت: ماووت عراق
گلزار شهید: ماسال

 


زندگینامه

#شهید_ابوعلی_سینا_جلالیان در ۲ مهرماه سال ۱۳۴۷ در روستای میرمحله از توابع شهرستان ماسال در خانواده‌ای متقی و پرهیزکار دیده به جهان گشود.
ابو‌علی‌سینا تحصیلات ابتدایی را در روستای میرمحله سپری کرد و هم‌زمان با پیروزی انقلاب اسلامی که نوجوانی یازده ساله بود همگام با دیگر نوجوانان و جوانان در راهپیمایی‌ها شرکت می کرد و همواره حضوری فعال در چنین محافلی داشت.
وی هم‌زمان با تحصیل در کنار پدرش به بنایی می‌پرداخت و به دلایل مشکلات اقتصادی تا دوم راهنمایی به تحصیلات پرداخت و از سال ۱۳۶۰ به کار بنایی در روستا مشغول گردید.
ابوعلی‌سینا هم زمان با جنگ تحمیلی عراق علیه انقلاب نوپای جمهوری اسلامی با شور و شوقی خاص قصد حضور در جبهه‌ها را داشت که خانواده و مسئولین از حضور وی در جبهه ممانعت کردند اما سرانجام ابوعلی سینا در سن ۱۷ سالگی با رضایت پدر و مادر در سال ۱۳۶۵ وارد جبهه‌های حق علیه باطل شد که در اولین حضورش پس از هشت ماه چشم انتظاری خانواده به مدت چهل و پنج روز به شهرستان ماسال برگشت.
ابوعلی‌سینا مداح اهل بیت (ع) بود و بزرگ‌ترین آرزویش زیارت بارگاه اباعبدالله الحسین (ع) بود.
بسیار مهربان، دوستدار امام و ولایت فقیه، مقید به مسائل دینی و خوش برخورد بود. به پدر و مادر و بزرگ‌‌ترها احترام خاصی می‌گذاشت و هیچ‌گاه صله رحم را فراموش نمی‌کرد و همیشه بر خداوند متعال توکل می‌کرد.
بیش‌ترین سفارشش به خانواده و دوستانش پیروی از ولایت فقیه و حفظ انقلاب اسلامی و شرکت در نماز جماعت بود.
خانواده او را ابوعلی‌سینا نامیده بودند چرا که دوست داشتند وی در دانشگاه رشته پزشکی بخواند و پزشک شود اما ابوعلی سینا جبهه را به دانشگاه ترجیح داد و در حدود بیست و یک ماه حضور در جبهه‌ها در کنار پدر، برادران و دایی خود برای حفظ کیان انقلاب اسلامی از هیچ کوششی دریغ نکرده بود.
او که در گردان تخریب حضور داشت در هشتم آذر ماه سال ۱۳۶۶ با اصابت تیر و ترکش خمپاره از ناحیه سر و گردن در عملیات نصر ۸ ماووت عراق، در سن ۱۹ سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید و در گلزار شهدا شهرستان ماسال در کنار دیگر دوستانش آرام گرفت و به خاک سپرده شد.

برشی از وصیت نامه شهید
چند کلمه ای برای پدر و مادر م می نویسم،
پدر و مادرم درود بر شما که با زحمتهای فراوان و با هر دردی مرا بزرگ کردید و به جبهه فرستادید تا با دشمنان اسلام مبارزه کنم درود بر شما که به من یاد دادید لبیک گفتن را لبیکی که امام حسین (ع) در ۱۴۰۰ سال پیش هل من ناصر ینصرنی آن را گفته است خدا به شما اجری بزرگ بدهد انشاالله پدر ومادرم در مقابل دشمن گریه نکنید که آنها خوشحال شوند در مقابل دشمن چنان سخت و استوار باشید تا لرزه بر اندامشان بیفتد تا دیگر دورتان نیایند.
در پایان از تمامی دوستان و آشنایان و فامیلها حلالیت می طلبم وامیدوارم اگر حقی به گردن من داشته اند ادا نشده مرا ببخشند و در همین لحظه بیان می نمایم اگر حقی از من به گردن کسی مانده همه را بخشیدم و از همه راضی هستم باشد که خداوند از سر تقصیرات این بنده حقیر در گذرد در ضمن دوست ندارم کسانی که مخالف این انقلابند در تشییع جنازه ام شرکت کنند و نه در مراسم مسجد زیرا هدف ما حفظ این انقلاب و اسلام بود و در همین راه نیز جان داده ایم همان ها مخالفین و دشمنان ما هستند. خداحافظ.
امام خمینی(ره): خدا می داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست.
✍ جمع‌آوری و ویرایش: #میثم_اکبری ، #شایان_عادل
لینک کانال شهدای شهرستان
@shohada_shahrestan
آدرس وبلاگ لاله‌سرخ(شهدای شهرستان
lalehsorkh.blog.ir

  • میثم اکبری قرانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی